‌ من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی چه کرده‌ام که مرا از خودت نمی‌دانی؟ مرا نگاہ! که چشم از تو بر نمی‌دارم تو را نگاہ! که از دیدنم گریزانی من از غم تو غزل می‌سرایم و آن را تو عاشقانه به گوشِ رقیب می‌خوانی! هزار باغِ گل از دامن تو می‌روید به هر کجا بروی باز در گلستانی قیاسِ یک به یڪِ شهر با تو آسان نیست که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی سجاد_سامانی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تضمین موفقیت جوک فایل اینجا همه چی هست مشاوره گــالــری لــایــف گیم سنتر عنوان همه چی موجوده